امروز واستون يه رمان گذاشتم اميدوارم خوشتون بياد...































دَریــایــِ غــَمــــ....!!

HoMe|eMaiL |Design|Profile

 

      

 

این داستان، داستان زندگی دختر جوانی به نام شقایق است. شقایق در یک خانواده معمولی در جنوب شهر تهران زندگی میکرد. خواهر شقایق لیلی با احسان ازدواج کرده بود و در ظاهر زوج خوشبختی بودند. شقایق هم عمیقاً شوهر خواهرش را دوست داشت. زندگی آرام و خوبی داشتند تا اینکه پسر عموشون سعید بعد از سالها از ژاپن بر میگرده و آتش زیر خاکستر مانده عشق لیلی را با خواستگاری از شقایق روشن میکنه. شقایق به سرعت او را رد میکنه ولی لیلی پنهانی با سعید قرار میذاره و تصمیم میگیره که از احسان جدا بشه و با سعید ازدواج بکنه. احسان که عاشقانه لیلی را دوست داشت شکست عشقی بدی میخوره. شقایق که از اول هم عاشقانه احسان را دوست داشته بعد به احسان نزدیک میشه ولی احسان بدجوری او را بیرون میکنه و یکی دو روز بعد قبول میکنه که با شقایق ازدواج کنه به این شرط که تا ابد جدا از هم زندگی کنند و فقط در ظاهر زوج خوشبختی باشند…

شقایق که عشق او را کور کرده بود تمام شرط و شروط احسان را میپذیره و به این فکر میکنه که بالاخره از محبت خارها گل میشود. در حالیکه نمیدونسته احسان دیگه قلبی نداره که به او تقدیم کنه.

سرنوشت انتقام خودش را از لیلی و سعید میگیره و ….



نظرات شما عزیزان:

عاطی
ساعت20:19---7 تير 1391
داداش من قلبم ضعیفه ها
کم از این رمان های عقشی بنویس
ادم گریه ش میگیره


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






برچسب‌ها: <-TagName->
حامد|یک شنبه 21 خرداد 1391برچسب:,|1:30|

Design:hannan